جدول جو
جدول جو

معنی بن مرز - جستجوی لغت در جدول جو

بن مرز
پایین ترین مرز الی زار مرز پایینی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
خالی از مرد. فاقد جنس نرینۀ آدمی.
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
دو کشور که مرز مشترک دارند. مجاور. همسایه
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرکّب از: بی + مرگ، بی زوال و ابدی. (ناظم الاطباء)، که نمیرد. که هرگز نمیرد. لایموت. جاودانی. انوشه. (یادداشت مؤلف)،
لغت نامه دهخدا
(مَ)
مرکّب از: بی + مغز، که مغز ندارد. پوک. پوچ. (آنندراج)، میان تهی. کاواک:
نبود عجب که مازوی بی مغز و بی مزه
یابد از آن نوا مزه و مغز همچو تین.
سوزنی.
سر میفراز تا کله داران
سرت بی مغز چون کله نکنند.
خاقانی.
آدمی را زبان فضیحت کرد
جوز بی مغز را سبکباری.
سعدی.
سراسیمه گوید سخن بر گزاف
چو طنبور بی مغز و بسیارلاف.
سعدی.
کس از سربزرگی نباشدبچیز
کدو سربزرگ است و بی مغز نیز.
سعدی.
- امثال:
پستۀ بی مغز چون دهان بگشاید خود را رسوا کند. (یادداشت مؤلف)، رجوع به مغز شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ مُ رِ)
ابوالخطاب مسلم. اصلاً ایرانی بود و در حجاز میزیست و سیاحت شام و ایران کرد. دراوائل اسلام او بخنیاگری مشهور گشت و اشعار عرب را با آهنگ های نواحی مختلفه تطبیق داد و خود نیز آهنگها اختراع کرد. او با سران و بزرگان رابطه نداشت، الحان او را کنیزکی از آن یکی از دوستان او اشاعت داد
لغت نامه دهخدا
(بُ زَ)
دهی از دهستان بویراحمدی سرحدی است که در بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
این صورت در بیت ذیل از دیوان ناصرخسرو (ص 142 س 25) آمده است، ولی مرحوم دهخدا در تصحیحات قیاسی آخر کتاب آن را ’بی عبر’ دانسته اند (ص 642 ستون 2 س 11) :
بپذیر ز حجت سخن که شعرش
بی فایده و بی عرز نباشد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از به رمز
تصویر به رمز
پردک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با ارز
تصویر با ارز
پر قیمت، گرانبها، ارجمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با مغز
تصویر با مغز
استوار، پرمغز، آکنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
أبلهٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
Brainless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
stupide
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بن سمان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
hersenloos
دیکشنری فارسی به هلندی
یکپارچگی، متخلّفان
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
безмозглый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
hirnlos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
безмозкий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
bezmózgowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
无脑的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
sem cérebro
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
senza cervello
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
بے دماغ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
ไร้สมอง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
মূর্খ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
bila akili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
aptala benzer
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
뇌 없는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
頭の悪い
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
חסר מוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
मूर्ख
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
tonto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی مغز
تصویر بی مغز
bodoh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی